شعر کلاسیک «مهِ خوبان» مهدی زبید

چاپ تاریخ انتشار:    ارسال شده در شعر کلاسیک

mehdi zobeid

 

از عشقِ تو بیمارمُ، بیمار ترم کن

بر من گذری کرده، گرفتار ترم کن

یک جرعه ببخشا توازآن باده ی نابت

از پیش مرا بیش، تو هوشیار ترم کن

بستان تو منِ گمشده را از منُ خویشم

لز وادیِ بی بار، تو بیزار ترم کن

یک دم تو براین عاشقِ بی یار نظر کن

لطفی بنما باز، سزاوار ترم کن

در توشه من نیست به جز حسرت وافسوس

دستی تو بکش بر منُ، پربار ترم کن

آبادیِ این عالم درمانده چه حاصل

کاخم تو فرو ریز، تو آوار ترم کن

دستِ منِ دل خسته بگیر ای مهِ خوبان

یک دم نظری کرده و عیار ترم کن