همه چیز باید مرتب باشد. هر چیز جای خود. برگههای ارزشیابی برنامهها، خودکار، لاک غلط گیر، سی دی برنامه باید درست سر برنامه تنظیم شده باشد. سی دی از روی شاهد رادیو ظبط شده که یه جورایی آرشیو روزانه شبکه است پس باید بگردد و ساعت دقیق پخش برنامه مورد نظر را پیدا کند و در این میان هی به یاد بیاورد که:
" تو میزبانی.. دبیر جلسه یعنی میزبان.. باید زودتر از کارشناسها برسی... وسایل پذیرایی را مرتب کن." کاغذ به دست بدو بدو از پلهها بالا میرود. آسانسور مثل همیشه پر و کند است. مدیرش خانم خیلی دقیقی است و البته سختگیر. همه چیز باید مرتب باشد. هیچ چیز نباید از قلم بیفتد. " به عنوان دبیر جلسه باید خودت هم یادداشت برداری. برگه ارزشیابی را که هر کارشناس پر کرده دقیق بخوان ...نکتههای مشترک را پیدا کن.. انتخاب کن ...از نکات مثبت شروع کن.. اول شناسنامه برنامه را بنویس...یادت نره تهیه کننده، سردبیر، نویسنده و گوینده برنامه رو دقیق بنویس. عجله کن میز هنوز نامرتبه. برنامه که پخش می شه هم حواست باشه...شاید بخوان یه قطعه موسیقی یا آرم اول برنامه رو دوباره بشنوند. معمولاً آرم رو دوبار میشنوند. یا بعضی آنونسها رو. اگر آیتمی کارشناس محور و طولانی بود و دیدی حوصلشون سر رفته باید اونو رد کنی ولی شاید یه آیتم نمایشی کوتاه رو دوبار بخوان گوش کنن...بالاخره اینجا تنها ایستگاه رادیویی این جزیره است. همه چیز باید درست انجام به شه این کارشناسا از مملکتای مختلف میان اینجا ... ما باید آماده باشیم و نشون بدیم این ایستگاه رادیویی چقدر پر قدرته و مخاطبان عاشق برنامههایمان."
نفسش بند آمده اما در عوض همه چی مرتب شده. برگهها، خودکار، سی دی برنامه، رادیوهای جیبی کوچک که قراره در انتهای جلسه به عنوان یادگاری به کارشناسان تقدیم به شه. به هر حال این بار یکی از تهیه کنندههای قدیمی رادیو از کشور همسایه و یک گوینده قدر در بین کارشناسان است.. بایدشان رادیوی جزیره حفظ شود. نزدیک است که با شنیدن صدای یکنواخت گوینده قدیمی به خواب رود. سر ظهر است و آفتاب گرم از پشت شیشه روی او افتاده. انگار نه انگار که کولر داخل اتاق کار میکند. کارشناسها با دقت برنامه را گوش میکنند.
خانم مدیر آن بالا دست نگاهش یکی یکی میچرخد. کافیست لبخند کمرنگی گوشه لب یکی از کارشناسان بنشیند...او هم چهرهاش باز میشود..." دبیر جلسهای حواست
باشه." تند تند از صحبتها یادداشت بر میدارد. برنامه تمام شده و حالا نظرات کارشناسان یکی پس از دیگری.... میترسد چیزی از قلم بیفتد. "خوبه دستم اینقدر تنده. "
_" این برنامه چه ساعتی پخش میشه؟"
به محض پرسیدن این سوال نگاه تند مدیر روی او میچرخد..."لابد فکر میکند که من این را نگفتم .... همان اول جلسه ساعت پخش را هم گفتم."
"تلفن شنونده رو یه بار دیگه پخش کنید."
" صدا عادی نیست. دور کنده."
" یه بار دیگه.."
" سرعت پخش درسته؟"
" بله خانم."
" پس مشکل چیه؟"
مدیر سعی میکند توضیح دهد..." خوب شما اولین باره به جزیره کوچک ما تشریف میارین. این ایستگاه رادیویی بهترین کیفیت پخش و آنتن دهی رو داره. برنا مهها همه الف هستن. تهیه کنندهها حرفهای و کار بلدن. گویندهها دوره تخصصی شونو گذروندن و بعد از دو سال کار آموزی یه برنامه یه ربعه رو شروع می کنن..."
" خوب اینها چه ربطی به سوال من داره؟ تلفن شنونده موردی داره ظاهراً...به نظر می رسه این مخاطب محترمی که با برنامه تماس گرفته ناشنوا باشه. از کلام ایشون به نظر می رسه..."
" بله اگه اجازه بدین همینو عرض میکردم. این که کار ما دقیق، حرفهای و محتوا محوره شکی نیست. مشکل از مخاطبان کوچک جزیره ماست. کل جمعیت این جزیره همونطور که متوجه شدید مشکل شنوایی دارن...در واقع جمعیت ما ناشنوان..."
کارشناسان به یکدیگر نگاه میکنند: " پس شما برای گروهی ناشنوا برنامهی رادیویی تولید میکنید. " خانم مدیر به نشانهی تایید سر تکان میدهد. یکی از کارشناسان میگوید: " خوب این موضوع ربطی به ما نداره.." به نظر میرسد که حق با او باشد. پرسش کارشناس پاسخ داده شده و مشکل حل شده پس کاملاً طبیعی است که خانم مدیر جلسه ارزشیابی ویژهاش را ادامه دهد. ■